کد مطلب: ۲۶۹۸
تعداد بازدید: ۱۸۳۵
تاریخ انتشار : ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۰۱:۲۴
بنا بر آیات قرآن و روایات معصومین علیهم السّلام، برتری انسان به کمالات و داشته‌های خود انسان است و تازه در آن صورت نیز مجاز به تکبّر نیست و در همه حال تکبّر منجر به سقوط انسان از تعالی و پیشرفت خواهد شد.
درمان تکبّر به اصل و نسب
در این دنیای زودگذر، گاهی انسان‌هایی پیدا می‌شوند که به مفاخر دنیایی و یا حتّی اخروی پدران و بستگانشان تکیه کرده و دچار بادِ کِبر و خودبزرگ‌بینی نسبت به بندگان خدا می‌شوند. مثلاً می‌گویند: من از نوادگان فلان شاه قاجارم و ما خانواده‌ای اصیل هستیم و یا حتّی خدای‌نکرده عدّه‌ای به سیادت خود فخر می‌فروشند و به جهت سیادتشان خود را برتر از دیگران می‌پندارند و غافل از آن‌که اجداد مطهّرشان خود متواضع‌ترین افراد بودند و پیوسته امر به تواضع می‌نمودند و ملاک برتری افراد را تقوای الهی می‌دانستند، به‌حکم قرآن کریم که می‌فرماید: «يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ». اى مردم! ما شما را از يك مرد و زن آفريديم و شما را تیره‌ها و قبیله‌ها قراردادیم تا يكديگر را بشناسيد (این‌ها ملاك امتياز نيست،) گرامی‌ترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست، خداوند دانا و آگاه است.[1]
امام باقر علیه السّلام خطاب به شیعیان فرمودند: «وَ اعمَلُوا صالِحاً يا شيعَةَ آلِ مُحَمَّدٍ فَإنَّهُ لَيسَ‏ بَينَنا وَ بَينَ‏ اللّهِ‏ قرابَةٌ، وَ لا لَنا عَلَى اللّهِ حُجًّةٌ، وَ لا يُتَقَرَّبُ إليهِ إلّا بِالطّاعَةِ، فَمَن كانَ مُطيعاً نَفَعَتهُ ولايَتُنا، وَ مَن كانَ عاصِياً لِلّهِ لَم تَنفَعهُ ولايَتُنا». و عمل صالح انجام دهید ای شیعیان آل محمّد (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، پس به‌درستی که بین ما و خداوند پیوند خویشاوندی وجود ندارد و برای ما بر خدا حجّت و دلیلی نیست، و نمی‌توان به خداوند تقرّب جست و نزدیک شد مگر به سبب اطاعت از خدای متعال، پس هر کس مطیع خدا باشد، ولایت ما به او نفع می‌رساند و هر کس از خدا نافرمانی کند و عصیان ورزد، ولایت ما سودی برایش نخواهد داشت.[2]
این قسم تکبّر، درواقع تکبّر به داشته‌ها و کمال دیگری است و به قول معروف: «پدر فاضل، از فضل پدر تو را چه حاصل؟!». بنا بر آیات قرآن و روایات معصومین علیهم السّلام، برتری انسان به کمالات و داشته‌های خود انسان است و تازه در آن صورت نیز مجاز به تکبّر نیست و در همه حال تکبّر منجر به سقوط انسان از تعالی و پیشرفت خواهد شد. چه بسیار انسان‌هایی که دارای حسب و نسبی بس شریف و ممتاز بودند ولی آن حسب و نسب برایشان تقرّبی حاصل نکرد، چون خودشان از فضیلت‌ها عاری بودند.
از سوی دیگر چه بسیار اشخاصی که در طول تاریخ دارای شرافت نسبی نبودند ولی چنان به درگاه خدا دارای عزّت و مقام شدند که شاید بتوان گفت: بی‌نظیر بودند. هم چون سلمان فارسی که از خانواده‌ای کافر بود ولی روح حقیقت‌جوئی و تشنگیِ او به شناخت حقیقت و کمال یابی، او را به جایی رساند که امام باقر علیه السّلام می‌فرمایند: «هرگز مگوييد سلمان فارسى و بگوييد سلمان‏ محمّدى‏ كه او مردى است از ما خاندان (از اهل‌بیت است).[3]
شیخ مفید رحمة الله علیه درباره‌ی سلمان نقل می‌کند: «روزی سلمان فارسی که رضوان خدا بر او باد داخل مسجد رسول خدا صلّی الله علیه و آله شد. پس آن حضرت او را بزرگ داشتند و مقدّم نمودند و در صدر مجلس نشاندند، به خاطر بزرگ داشتن حقّ او و احترام پیرمردی‌اش و به جهت اختصاص و نزدیکی که به حضرت محمّد مصطفی صلّی الله علیه و آله و خاندان پاک و بزرگوارشان علیهم السّلام داشت. بلافاصله عُمَر داخل مسجد شد و به سلمان نگاه کرد و گفت: این عجمی صدرنشین در میان اعراب کیست؟! (با شنیدن این سخن) رسول خدا صلّی الله علیه و آله بالای منبر رفتند و خطبه‌ای خواندند و فرمودند: مردم از زمان آدم تا به امروز، مانند دندانه‌های شانه هستند. برای کسانی که عرب‌اند هیچ فضیلت و برتری نسبت به غیر اعراب وجود ندارد و برای هیچ سرخ‌پوستی برتری نسبت به سیاه‌پوست نیست مگر به‌وسیله‌ی تقوا. سلمان دریایی است که آب آن کشیده نمی‌شود (تمام نمی‌گردد) و جواهری است که به پایان نمی‌رسد. سلمان از ما اهل‌بیت است. چشمه و آب‌جوشانی است که حکمت از آن می‌جوشد و برهان عنایت می‌کند».‏[4]
در ادامه شیخ مفید می‌فرماید: «روزی نزد امام صادق علیه السّلام، یاد سلمان و جعفر طیّار شد. در حالتی که امام علیه السّلام تکیه داده بودند. برخی جعفر طیّار را بر سلمان برتری دادند و این در حالی بود که ابوبصیر نیز در آن مجلس حضور داشت. سپس برخی گفتند: سلمان در ابتدا مجوسی بود و بعدازآن اسلام آورد. بعد از (شنیدن) آن حرف، امام صادق علیه السّلام درحالی‌که عصبانی بودند بلند شدند و نشستند و فرمودند: ای ابابصیر! خداوند او (سلمان) را علوی قرار داد بعدازآن که مجوسی بود و قرشی قرار داد بعدازآن که فارسی بود. پس صلوات و درود خدا بر سلمان باد و همانا از برای جعفر جایگاهی است نزد خداوند که همراه ملائکه در بهشت پرواز می‌کند...».‏[5]
 
درمان تکبّر به قدرت
زور بازو و اندام قوی گاهی در انسان‌های ضعیف النّفس و بی‌جنبه، باعث ایجاد تکبّر و غرور می‌شود. ولی اگر او به عظمت کائنات و خلقت حضرت حق نگاه کند و بیندیشد که جایگاه او در این کره‌ی خاکی کجاست؟ و بعدازآن موقعیّت کره‌ی زمین را در منظومه‌ی شمسی بسنجد و پس‌ازآن موقعیّت منظومه‌ی شمسی را در کهکشان راه شیری و سپس جایگاه کهکشان راه شیری را در میان میلیون‌ها کهکشان دیگر در یک سحابی و پس‌ازآن وضعیت آن سحابی را در کنار میلیون‌ها سحابی دیگر و ...، دیگر خواهد فهمید که اگر حکمت بالغه و علم لایتناهی و دیده بینای حق‌تعالی نبود، در این عظمت هیچ‌گاه دیده نمی‌شد و هرگز به‌حساب نمی‌آمد. بااین‌وجود خیلی مسخره به نظر می‌آید که موجودی این‌چنین خُرد و کوچک، در محضر خالق خود و این‌همه عظمت، گردن‌فرازی کند و باد به سینه اندازد.
همین شخصی که به خاطر قدرت گرفتار کبر و غرور شده است، گاهی با کوچک‌ترین بهانه‌ها و یا ویروسی میکروسکوپی که با چشم غیر مسلّح دیده نمی‌شود، چنان دچار بیماری و عجز و ناتوانی می‌گردد که گاهی حتّی قادر نیست موجودات کوچکی همچون پشه را از خود براند -در روایات اسلامی آمده است که خدای متعال نمرود را که با خدا اراده‌ی جنگ کرده بود، از طریق پشه‌ای که از راه بینی او وارد مغزش شده بود، به درک واصل کرد تا همگان بدانند که متکبّران چقدر ضعیف و زبون هستند- و یا گاهی اوقات در عین سلامتی از پس مگسی برنمی‌آید، چنان چه قرآن کریم می‌فرماید: «يا أَيُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ يَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَ إِنْ يَسْلُبْهُمُ الذُّبابُ شَيْئاً لا يَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَ الْمَطْلُوب». اى مردم! مثلى زده‌شده است، به آن گوش فرا دهيد: كسانى را كه غير از خدا می‌خوانید، هرگز نمی‌توانند مگسى بيافرينند، هرچند براى اين كار دست‌به‌دست هم دهند! و هرگاه مگس چيزى از آن‌ها بربايد، نمی‌توانند آن را باز پس گيرند! هم اين طلب‏ كنندگان ناتوان‌اند، و هم آن مطلوبان (هم اين عابدان، و هم آن معبودان).[6]
به‌علاوه این‌که هرقدر هم قدرت داشته باشد، بیش از حیواناتی مثل فیل و گاو و الاغ و ... قدرت ندارد، پس این چه افتخاری است که او را با حیوانات هم صفت و مقایسه می‌کند.
 
تکبّر به ثروت و مقام و کثرت یار و رفیق
ثروت و مقام و زیادی مرید و رفیق گاهی منجرّ به مستی انسان می‌شود و در آن لحظه است که شیطان از فرصت استفاده نموده بر گرده‌ی او سوار می‌شود و او را تا قعر جهنّم می‌کشاند. امّا بیچاره، سرخوش و مست و غافل از این‌که تمام این ثروت و پست و اعوان‌وانصار، داده‌های خداست، آن‌هم به جهت امتحان و آزمایش و همان‌طور که داده، به‌راحتی می‌تواند پس بگیرد. چه بسیار اهل ثروت و مقام و اعوانی که این بیچاره در مقابل آن‌ها هیچ هم به‌حساب نمی‌آید ولی سرانجامشان برای او و آیندگان درس عبرت شد، همچون نمرودها و فرعون‌ها و قارون‌ها. قارونی که به شهادت تاریخ از بستگان و خویشان حضرت موسی علی نبیّنا و آله و علیه السّلام بود و دارای ثروتی شد که کلیدهای خزائن ثروتش را بر روی هفتاد شتر بار کرده و جابه‌جا می‌کردند.
خدای متعال در قرآن کریم درباره‌ی قارون این‌گونه می‌فرماید: «إِنَّ قارُونَ كانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى‏ فَبَغى‏ عَلَيْهِمْ وَ آتَيْناهُ مِنَ الْكُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْفَرِحِين». قارون از قوم موسى بود، امّا بر آنان ستم كرد ما آن‌قدر از گنج‌ها به او داده بوديم كه حمل کلیدهای آن براى يك گروه زورمند مشكل بود! (به خاطر آوريد) هنگامى را كه قومش به او گفتند: این‌همه شادى مغرورانه مكن، كه خداوند شادى‏ كنندگان مغرور را دوست نمى‏دارد.[7] و در جای دیگر می‌فرماید: «فَخَرَجَ عَلى‏ قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ قالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِيَ قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ». (روزى قارون) با تمام زينت خود در برابر قومش ظاهر شد، آن‌ها كه خواهان زندگى دنيا بودند گفتند: ای‌کاش همانند آنچه به قارون داده‌شده است ما نيز داشتيم! به‌راستی‌که او بهره‌ی عظيمى دارد.[8]
در تفسیر نمونه آمده است: «تعبير به "فى زينته" گوياى اين حقيقت است كه او تمام توان و قدرت خود را به كار گرفت تا آخرين زينت و بالاترين ثروت خود را به نمايش بگذارد و ناگفته پيدا است كه مردى با اين ثروت چه‌‏ها مى‏تواند انجام دهد؟! در تواريخ داستان‌ها، يا افسانه‌های زيادى در اين زمينه نقل‌شده است، بعضى نوشته‌اند: قارون با يك جمعيت چهارهزارنفری در ميان بنی‌اسرائیل رژه رفت، درحالی‌که چهار هزار نفر بر اسب‌های گران‌قیمت با پوشش‌های سرخ، سوار بودند. كنيزان سپيدروى با خود آورد كه بر زین‌هایی طلايى كه بر استرهاى سفيدرنگ قرار داشت سوار بودند، لباس‌هایشان سرخ، و همه غرق زينت‏آلات طلا! بعضى عدد نفرات او را هفتاد هزار نوشته‌اند و مسائل ديگرى از اين قبيل».[9]
امّا همین قارون به جهت تکبّر و غرور خود مورد نفرین حضرت موسی علی نبیّنا و آله و علیه السّلام قرار گرفت و مبتلا به عذاب خدا شد و با تمام مال و ثروت رؤیائی خویش به دل زمین فرورفت. پس نتیجه‌ی غرور و تکبّر به ثروت و پست و اطرافیان چیزی جز غضب خدا و سرنگونی نخواهد بود.
 
بازگشت به دعا
بحث درباره‌ی تکبّر از آن جا آغاز شد که در دعای مکارم الاخلاق، به این فراز از دعای امام زین‌العابدین علیه السّلام رسیدیم که فرمودند: «وَ لَا تَبْتَلِيَنِّي بِالْكِبْرِ/ و به جدّ و عاجزانه از تو می‌خواهم که مرا به‌وسیله‌ی کبر مورد امتحان قرار ندهی». پس از بحث نسبتاً مفصّلی که پیرامون تکبّر داشتیم، حالا بهتر می‌توانیم دعای امام علیه السّلام را درک نموده و به اهمّیّت آن پی ببریم. از آنچه تاکنون گفتیم می‌توانیم نتیجه بگیریم، این‌که امام سجاد علیه السّلام در دعای خود از خداوند متعال عاجزانه تقاضا می‌کنند که به تکبّر مبتلا نشوند، به دلیل آن است که: نفسِ تکبّر باعث دوری انسان از خداوند عزّ و جلّ شده و باب خیرات و فضائل را به روی انسان متکبّر می‌بندد. انسان متکبّر منفور خدا و خلق خداست و کسی او را دوست نمی‌دارد. درمان تکبّر -با توجّه به درجه‌ای که دارد- بسیار مشکل و زمان‌بر است و معلوم نیست اصلاً فرد متکبّر، متنبّه گردد و بر فرض تنبّه و بیداری هم تضمینی نیست که حاضر شود برای درمان خود تن به ‌سختی‌های لازم بدهد. و وای به حال کسی که از دنیا برود و ذرّه‌ای از کِبر و خودپسندی در دل او باشد، که در این صورت از وصال بهشت و زیارت اهل آن محروم خواهد ماند و جایگاه او دوزخ است: «فَادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ». (به آن‌ها گفته می‌شود:) اكنون از درهاى جهنّم وارد شويد درحالی‌که جاودانه در آن خواهيد بود! چه جاى بدى است جايگاه مستكبران.[10]
 
خودآزمایی
1-مختصری از درمان تکبّر به اصل و نسب را بنویسید؟
2-مختصری از درمان تکبّر به قدرت را توضیح دهید؟
3- مختصری از درمان تکبّر به ثروت و مقام را شرح دهید؟
 
  پی‌نوشت‌ها:
 [1] سوره حجرات/ آیه 13 (ترجمه مکارم).
[2] شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السّلام ج ‏3 ص 502.
[3] روضة الواعظين / ترجمه مهدوى دامغانى ص 458.
[4] الإختصاص ص 341.
[5] همان.
 [6] سوره حج/ آیه 73 (ترجمه مکارم).
[7] سوره قصص/ آیه 76 (ترجمه مکارم).
[8] همان آیه 79.
[9] تفسیر نمونه ج 16 ص 164.
 [10] سوره نحل/ آیه 29 (ترجمه مکارم).

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
مسلم زکی‌زاده
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: